Abstract
Although employees are regarded as sources of change, creativity, learning and innovation which are strategic factors to achieve organizational goals, many of them choose to be silent and not to convey their valuable opinions and concerns about the problems in their organizations. Organizational citizenship behavior (OCB) is determined as a set of discretionary workplace behaviors that aid that organizational silence (OS) and OCB are very vital for organizations. In this study the relationship between OS and OCB is investigated. The data gathered from employees of two medicine firms and two hospitals located in the province of Erzurum, Turkey.
بخشی از ترجمه مقاله:
چکیده :
هر چند کارکنان به عنوان منابع تغییر دگرگونی مد نظر میباشند و به منطله آغازگران خلاقیت، آموزش و نوآوری تلقی میشوند که از جمله عوامل راهبردی برای بدست آوردن آماجهای سازمانی اند ولی غالب آنها ترجیح میدهند تا سکوت اختیار نموده و به انتقال نقطه نظرات ارزشمند خویش و همانطور علایق و نگرانی پیرامون مسایل موجود در سازمانهای خویش نپردازند. رفتار شهروندان سازمانی (OCB) به عنوان مجموعهای از رفتارهای مبتنی بر صلاحدید محل کار که فراتر از نیازها و شرایط حرفهای اساسی هر کسی میباشد، تلقی میگردد. از این نقطه نظر میتوان گفت که سکوت سازمانی (OS) و رفتار شهروندی سازمانی (OCB) برای هر نهادی از اهمیت حیاتی برخوردار میباشد. در این بررسی رابطه بین سکوت سازمانی (OS) و رفتار شهروندی سازمانی (OSB) مورد تحقیق قرار میگیرد. دادههای گردآوری شده به کارکنان دو رکت دارویی و دو بیمارستان واقع شده در منطقه ارزروم ترکیه تعلق دارند.
واژگان کلیدی :سکوت سازمانی، رفتار شهروندی سازانی، ارزروم
مقدمه :
یک ضرب المثلی در ترکیه وجود دارد که میگوید : اگر حرف چرب و نرم باشد، در آن صورت سکوت طلاست. با این وجود آیا سکوت یک امر ارزشمند هست یا نه ؟ در این دنیای سرشار از رقابت و بطور مداوم در حال تغییر، صدا و بعد سکوت میتوانند برای سازمانها از ارزش بیشتری برخوردار باشند. این گفته عملاً توجه عنوان به سخنان بیهوده و غیر فردی است که گفته میشوند. به عبارت دیگر کارکنان غالباً تمایلی به انتقال اطلاعات که میتوانند به عنوان اطلاعات منفی و یا تهدید کننده نسبت به افراد مافوق در یک سلسله مراتب سازمانی تلقی شوند ندارند.
خاموش بودن ممکن است این معنی را بدهد که آیا کارکن میترسد که مدیر دارای واکنش منفی نسبت به ارتباطات سازمانی و اظهار نظر وی در مورد افراد فرادست سازمانی خویش باشد؟ و یا ممکن است واکنش افراد ما فوق در قالب تضعیف توانایی کارکن در کار با سازمان فوق تجلی یابد؟