توضیحات:
خلاصه و نقد کتاب نظام چندفرهنگی در جامعۀ جهانی، تألیف پیتر کیویستو، در قالب فایل word و در حجم 23 صفحه که توسط نویسنده محترم خلاصه کتاب و نقد آن در اختیار فرافایل است.
بخشی از مقدمه:
چندفرهنگی گرایی (نظام چندفرهنگی) و جهانی شدن دو واژۀ پر استفاده امروز، هم در میان دانشمندان و روشنفکران، و هم در میان عموم مردم است، که بر حسب اتفاق شاید بیش از واژهها دیگر دربارۀ آنها بدفهمی صورت گرفته است.
برای کسانی که در جوامع صنعتی پیشرفته (مورد توجه این کتاب) زندگی میکنند دو چیز دربارۀ وضعیت موجود روشن و شفاف است:
- نخست، جوامع آنها بیش از گذشته از تنوع قومی برخوردار و از این رو چندفرهنگیتر از گذشته شده است.
- دوم، این جوامع بیش از پیش به یکدیگر مرتبط و وابسته شدهاند، که این نیز پیامد روندهای جهانی شدن است.
ما در جهانی زندگی میکنیم که به طور همزمان هم محلی و هم جهانی است. به طوری که اولریش بک، اصطلاح «جهان محلی شدن» را برای توصیف این وضعیت جعل کرد. ظهور این اصطلاح و اصطلاحات مشابه، جملگی بر این واقعیت دلالت دارند که روابط اجتماعی در دنیای معاصر، محدود به یک مکان خاص نمیباشد، بلکه ما وارد جهانی شدهایم که روابط اجتماعی در آن، پیوند ضعیفی با «بافتهای محلی تعامل» داشته و در محدودۀ «زمان - مکان»ی بینهایت ساخته شدهاند. دیوید هاروی (1989) این حالت را «فشردگی زمان – مکان» توصیف میکند. با توجه به مطالب فوق، این کتاب در صدد است سه مفهوم مرتبط به هم، یعنی قومیت، نژاد و ملیگرایی را توضیح دهد.
شکل جدید قومیت، در دهههای اخیر به دو شیوه خود را نمایان ساخته است:
1.مهاجرت تازهواردان به کشورهای مختلف، در سرتاسر جهان و
2.ظهور دوبارۀ ملیگرایی در میان گروههای اقلیت قدیمی در کشورهای موجود.
نیکوس پاپاسترگیادیس (2000)، پدیدۀ نخست را «آشفتگی مهاجرت» نامیده است. به این معنا که میلیونها نفر در جهان، همواره در حال جابهجایی بوده و ترجیح میدهند، زادگاه خود را به مقصد سایر نقاط جهان ترک گویند. البته میزان مهاجران در حال حاضر، حدود دو درصد از جمعیت کرۀ زمین را شکل میدهند و تمایل به ماند در کشور اصلی خود، در میان مردم دنیا به مراتب بیشتر است.
اما مهاجرت، تنها یکی از عوامل شکلگیری قومیت معاصر و روابط گروههای قومی است. عامل دیگر، گروههای قومی قدیمی کشور است که واکر کونور آن را «ملیتگرایی قومی» نامیده است. این قوم برای خود، ملیتی تعریف میکنند که با ملیت اصلی کشور محل استقرارشان تفاوت دارد. مونتسرا گیبرنو (1999)، آنان را «ملتهای بدون دولت» خوانده است. نکته مهم اینجاست که این چالشهای ملیگرایانه، بیشتر گریبانگیر نظامهای دموکراتیک است. حال این پرسش اهمیت مییابد که کشورهای مدعی دموکراسی، آیا به این قومیتها، خودمختاری و در صورت جدیتر شدن چالشها، استقلال میدهند؟ مثال این وضعیت، کشور بریتانیا است که اسکاتلند، ایرلند شمالی و ولز را در دل خود جای داده است.
عنوان کتاب، دال بر قدرت هویت قومی در قرن بیست و یکم، و در زمانهای است که مانوئل کاستلز (1997)، آن را از نظر زمانی، «عصر اطلاعات» و از نظر مکانی، «جامعه شبکهای» نامیده است. برای فهم ویژگی قومیت در این عصر جهانی جدید و نیز درک توان آن، در پذیرفتن اشکال گوناگون و در عین حال نتایج متنوع، این کتاب شماری از مطالعات موردی را دربارۀ کشورهای صنعتی پیشرفته مهم انجام داده است. اما هدف کتاب، نشان دادن اهمیت موضوع قومیت، هویت و تعامل به شیوهای ژورنالیستی نیست؛ بلکه در صدد تفسیر نمایشهای خاص قومی در چارچوبی تطبیقی و مقایسهای است. بدین منظور فصل اول به «نظریه قومیت در عصر جهانی» میپردازد و آرای مهم نظریهردازان معاصر، دربارۀ قومیت را ارائه خواهد داد. این فصل، سه اصطلاح مهم نژاد، قومیت و ملیگرایی را شرح میدهد.
فصلهای دوم و سوم، به مطالعۀ موردی سه کشور بزرگ مهاجر پذیر دنیا، ایالات متحده، کانادا و استرالیا اختصاص دارد. در این سه کشور، جمعیت نسبتاً کمی، که اصالتاً به این کشورها تعلق دارند، اکنون به حاشیه رانده شدهاند و جزء گروههای نابرخوردار این ممالک محسوب میشوند. سرخپوستان در ایالات متحده، بومیان کانادا و بومیان استرالیا از جمله این گروهها هستند.
فصل دوم، تحت عنوان ایالات متحده «دیگ همه جوش» : افسانه یا واقعیت، دورۀ شکلگیری جمهوری آمریکا و دوران موسوم به «مهاجرت عظیم» بین سالهای 1880 تا 1930 را مورد بررسی قرار میدهد و هدف آن، ارائه زمینۀ تاریخی این کشور تا رسیدن به زمان فعلی است. این تاریخچه، زمینه را برای تحلیل روابط بین گروهی، در دوران پس از شکلگیری حقوق شهروندان و دوران مهاجرت انبوه، فراهم میسازد. آنچه مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد، «پنتاگون قومی» است که شامل سفید پوستان اروپایی تبار، سیاهپوستان آفریقایی تبار، سرخپوستان آمریکایی، آمریکای لاتینیها و آمریکاییهای آسیایی تبار میشود...
توضیحات:
خلاصه و نقد کتاب نظام چندفرهنگی در جامعۀ جهانی، تألیف پیتر کیویستو، در قالب فایل word و در حجم 23 صفحه که توسط نویسنده محترم خلاصه کتاب و نقد آن در اختیار فرافایل است.
بخشی از مقدمه:
چندفرهنگی گرایی (نظام چندفرهنگی) و جهانی شدن دو واژۀ پر استفاده امروز، هم در میان دانشمندان و روشنفکران، و هم در میان عموم مردم است، که بر حسب اتفاق شاید بیش از واژهها دیگر دربارۀ آنها بدفهمی صورت گرفته است.
برای کسانی که در جوامع صنعتی پیشرفته (مورد توجه این کتاب) زندگی میکنند دو چیز دربارۀ وضعیت موجود روشن و شفاف است:
- نخست، جوامع آنها بیش از گذشته از تنوع قومی برخوردار و از این رو چندفرهنگیتر از گذشته شده است.
- دوم، این جوامع بیش از پیش به یکدیگر مرتبط و وابسته شدهاند، که این نیز پیامد روندهای جهانی شدن است.
ما در جهانی زندگی میکنیم که به طور همزمان هم محلی و هم جهانی است. به طوری که اولریش بک، اصطلاح «جهان محلی شدن» را برای توصیف این وضعیت جعل کرد. ظهور این اصطلاح و اصطلاحات مشابه، جملگی بر این واقعیت دلالت دارند که روابط اجتماعی در دنیای معاصر، محدود به یک مکان خاص نمیباشد، بلکه ما وارد جهانی شدهایم که روابط اجتماعی در آن، پیوند ضعیفی با «بافتهای محلی تعامل» داشته و در محدودۀ «زمان - مکان»ی بینهایت ساخته شدهاند. دیوید هاروی (1989) این حالت را «فشردگی زمان – مکان» توصیف میکند. با توجه به مطالب فوق، این کتاب در صدد است سه مفهوم مرتبط به هم، یعنی قومیت، نژاد و ملیگرایی را توضیح دهد.
شکل جدید قومیت، در دهههای اخیر به دو شیوه خود را نمایان ساخته است:
1.مهاجرت تازهواردان به کشورهای مختلف، در سرتاسر جهان و
2.ظهور دوبارۀ ملیگرایی در میان گروههای اقلیت قدیمی در کشورهای موجود.
نیکوس پاپاسترگیادیس (2000)، پدیدۀ نخست را «آشفتگی مهاجرت» نامیده است. به این معنا که میلیونها نفر در جهان، همواره در حال جابهجایی بوده و ترجیح میدهند، زادگاه خود را به مقصد سایر نقاط جهان ترک گویند. البته میزان مهاجران در حال حاضر، حدود دو درصد از جمعیت کرۀ زمین را شکل میدهند و تمایل به ماند در کشور اصلی خود، در میان مردم دنیا به مراتب بیشتر است.
اما مهاجرت، تنها یکی از عوامل شکلگیری قومیت معاصر و روابط گروههای قومی است. عامل دیگر، گروههای قومی قدیمی کشور است که واکر کونور آن را «ملیتگرایی قومی» نامیده است. این قوم برای خود، ملیتی تعریف میکنند که با ملیت اصلی کشور محل استقرارشان تفاوت دارد. مونتسرا گیبرنو (1999)، آنان را «ملتهای بدون دولت» خوانده است. نکته مهم اینجاست که این چالشهای ملیگرایانه، بیشتر گریبانگیر نظامهای دموکراتیک است. حال این پرسش اهمیت مییابد که کشورهای مدعی دموکراسی، آیا به این قومیتها، خودمختاری و در صورت جدیتر شدن چالشها، استقلال میدهند؟ مثال این وضعیت، کشور بریتانیا است که اسکاتلند، ایرلند شمالی و ولز را در دل خود جای داده است.
عنوان کتاب، دال بر قدرت هویت قومی در قرن بیست و یکم، و در زمانهای است که مانوئل کاستلز (1997)، آن را از نظر زمانی، «عصر اطلاعات» و از نظر مکانی، «جامعه شبکهای» نامیده است. برای فهم ویژگی قومیت در این عصر جهانی جدید و نیز درک توان آن، در پذیرفتن اشکال گوناگون و در عین حال نتایج متنوع، این کتاب شماری از مطالعات موردی را دربارۀ کشورهای صنعتی پیشرفته مهم انجام داده است. اما هدف کتاب، نشان دادن اهمیت موضوع قومیت، هویت و تعامل به شیوهای ژورنالیستی نیست؛ بلکه در صدد تفسیر نمایشهای خاص قومی در چارچوبی تطبیقی و مقایسهای است. بدین منظور فصل اول به «نظریه قومیت در عصر جهانی» میپردازد و آرای مهم نظریهردازان معاصر، دربارۀ قومیت را ارائه خواهد داد. این فصل، سه اصطلاح مهم نژاد، قومیت و ملیگرایی را شرح میدهد.
فصلهای دوم و سوم، به مطالعۀ موردی سه کشور بزرگ مهاجر پذیر دنیا، ایالات متحده، کانادا و استرالیا اختصاص دارد. در این سه کشور، جمعیت نسبتاً کمی، که اصالتاً به این کشورها تعلق دارند، اکنون به حاشیه رانده شدهاند و جزء گروههای نابرخوردار این ممالک محسوب میشوند. سرخپوستان در ایالات متحده، بومیان کانادا و بومیان استرالیا از جمله این گروهها هستند.
فصل دوم، تحت عنوان ایالات متحده «دیگ همه جوش» : افسانه یا واقعیت، دورۀ شکلگیری جمهوری آمریکا و دوران موسوم به «مهاجرت عظیم» بین سالهای 1880 تا 1930 را مورد بررسی قرار میدهد و هدف آن، ارائه زمینۀ تاریخی این کشور تا رسیدن به زمان فعلی است. این تاریخچه، زمینه را برای تحلیل روابط بین گروهی، در دوران پس از شکلگیری حقوق شهروندان و دوران مهاجرت انبوه، فراهم میسازد. آنچه مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد، «پنتاگون قومی» است که شامل سفید پوستان اروپایی تبار، سیاهپوستان آفریقایی تبار، سرخپوستان آمریکایی، آمریکای لاتینیها و آمریکاییهای آسیایی تبار میشود...